زادروز | آبان ۱۲۷۹ |
---|---|
درگذشت | ۱ اردیبهشت ۱۳۵۳ (۷۳ سال) |
پیشه | شاعر، ادیب |
خویشاوندان | مادر: ژاله قائممقامی |
در سال ۱۲۷۹ خورشیدی در محله حسنآباد تهران به دنیا آمد. اما زادگاه اصلی و سرزمین پدری وی «دشتک» است که در ۸۵ کیلومتری مرکز استان چهارمحال بختیاری، در دامنه کوهساران بلند بختیاری، منتهی به «زردکوه» و در کنار سرچشمههای اصلی «رود کارون» واقع است.
پدر پژمان، «علیمرادخان میرپنج» از سرداران دوران مشروطه بود که در دشتک بختیاری سکونت داشت و در دوره مظفرالدین شاه برای تصدی مناصب نظامی به تهران مهاجرت نمود و صاحب عنوان لشگری میرپنج (سرتیپ) گردید. خواهر علیمرادخان مادر علیقلی خان سرداراسعد بختیاری بود. مادر پژمان عالمتاج قائم مقامی متخلص به (ژاله) از شاعران آن زمان بود که نسبش به خاندان میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی میرسد. پژمان نخستین بار در روستای دشتک به مکتبخانه رفت و نزد ملاعلی بنده بهرامی خواندن و نوشتن آموخت. سپس در تهران در مدرسه فرانسوی «سن لویی» تحصیلات خود را ادامه داد و بازبان و ادبیات فرانسه آشنایی یافت. ابتدا مدتی در خدمت وزارت پست و تلگراف بود و سپس به شعر و تصنیف روی آورد. پژمان از شاعران سنت گرا اما نوپرداز معاصر میباشد واین ارادت وی به ادبیات کهن انگیزه ساز تصحیح دیوان حافظ توسط وی شد. تصحیحی که به واسطه زاویه دید و حاشیه نویسیهای وی بر اشعار دارای شیرینی و لطافت خاصی میباشد و شاید هم از این رو تصحیح حسین پژمان در حوزه حافظ پژوهی از جایگاه ویژهای بر خوردار است. وی در نظم و نثر آثار فراوانی را برجای گذاشت. سرانجام پژمان در سوم آذرماه سال ۱۳۵۳ در تهران درگذشت.
شعر پژمان به سبک کهن و با مفاهیم دلپذیر، سعدی وار از عشق میگوید.
وی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۳ درگذشت و در گورستان بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد.
فعالیتهای ادبی
ترجمه برخی از آثار شاتوبریان همچون «وفای زن»، «آتالا» و «رنه».
از آثار منتشر شده پژمان.
- دیوان اشعار
- زن بیچاره
- خاشاک
- محاکمه شاعر
- اندرز یک مادر
- کویر اندیشه
- تاریخ پست و تلگراف در ایران
- سیه روز
- محاکمه شاعر
- اتش دل
او همچنین تصحیح کتبی نظیر: لسانالغیب دیوان حافظ، دیوان جامی، ترانههای خیام، خمسه نظامی، دیوان ژاله قائم مقامی (مادرش) را برعهده داشتهاست.
ترانه سرا
یکی از زیباترین شعرهای این شاعر که توسط آواز خوانان مطرح ایرانی خوانده شده است آتش دل میباشد. تصنیف آتش دل (آتشی در سینه دارم) اولین بار با صدای قمرالملوک وزیری و آهنگ سازی مرتضی نی داود در مایهٔ دشتی خوانده شد. این تصنیف بعدها توسط خوانندگان دیگری همچون صدیق تعریف و همایون شجریان و سالار عقیلی بازخوانی شد. متن کامل شعر:
آتشی در سینه دارم جاودانی | عمر من مرگی است نامش زندگانی | |
رحمتی کن که از غماَت جان میسپارم | بیش از این من طاقتِ هجران ندارم | |
کِی نَهی بر سرم پای اِی پَری، از وفاداری؟ | شد تمام اشک من، بس در غمت کردهام زاری | |
نوگلی زیبا بُوَد حُسن و جوانی | عطر آن گل رحمت است و مِهربانی | |
ناپسندیده بُوَد دل شکستن | رشتهٔ اُلفت و یاری گسستن | |
کِی کنی اِی پَری، تَرکِ ستمگری | میفکنی نظری آخر به چشمِ ژاله بارم | |
گر چه نازِ دلبران دل تازه دارد | ناز هم بر دل من اندازه دارد! | |
هیچگه ترحمی نمیکنی بر حال زارم | جز دَمی که بگذرد از چاره کارم | |
دانمات که بر سرم گذر کنی به رحمت اما | آن زمان که بَرکِشد گیاهِ غم سر از مزارم |
نمونه اشعار
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد | کس جای در این خانه ویرانه ندارد | |
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد | کس تاب نگهداری دیوانه ندارد | |
در بزم جهان جز دل حسرت کش مانیست | آن شمع که میسوزد و پروانه ندارد | |
دل خانه عشقست خدا را به که گویم | کارایشی از عشق کس این خانه ندارد | |
گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتی | گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد | |
در انجمن عقل فروشان ننهم پای | دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد | |
تا چند کنی قصه اسکندر و دارا | ده روزه عمر این همه افسانه ندارد | |
از شاه و گدا هر که در این میکده ره یافت | جز خون دل خویش به پیمانه ندارد |
نمونهٔ دیگر:
بودم آن شب مست رویاهای او | چون گشودم دیده، در بر دیدمش | |
از نشاط باده یا افسون عشق | از همه شب دلرباتر دیدمش | |
همچو گل شاداب و شیرین بوی و مست | پای تا سر، پای تا سر دیدمش | |
گر چه او را دیده بودم بارها | لیک آن شب، چیز دیگر دیدمش | |
همچو موج سبزه در دست نسیم | هر چه دردم نا مکرر دیدمش |
بحبوحه جنگ دوم جهانی و اشغال ایران۱۳۲۰:
اگر ایران بجز ویرانسرا نیست | من این ویرانسرا را دوست دارم | |
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است | من این افسانهها را دوست دارم | |
نوای نای ما گر جانگداز است | من این نای و نوا را دوست دارم | |
اگر آب و هوایش دلنشین نیست | من این آب و هوا را دوست دارم | |
به شوق خار صحراهای خشکش | من این فرسوده پا را دوست دارم | |
من این دلکش زمین را خواهم از جان | من این روشن سما را دوست دارم | |
اگر بر من ز ایرانی رود زور | من این زور آزما را دوست دارم | |
اگر آلوده دامانید، اگر پاک | من، ای مردم، شما را دوست دارم |